لنگیای عزیز...




:)

جک مازنی...




یه چندتا جک مازندرانی گذاشتم تو ادامه مطلب

مازنی ها برن بخونن

ادامه نوشته

شاهکار هنری من تو روزای برفی ...


خب بچه هاااااا

می خوام شما رو با اثر هنری برفی خودم آشنا کنم

این منم و اون چیزی که دارم درس می کنم

به قول خودم عروس برفیه

ههههه

دوروز طول کشید تا درستش کنم ولییییییییی

بالاخره درستش کردم



بعد با خودم گفتم زیادی عروسم ساده شده

یکم رنگ ولعاب بهش بدم

و اومدم بهترش کنم که شد این:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.




بعـــــــــــــــله

همچین دختر هنرمندیم من

اصن کشف نشده ام

برف،شادی،آرامش...

خب خداروشکر برفا نشستن

و الان هم داره کلی برف می باره

امروزم که مدرسه ها تعطیل بود و کلی

خوش گذشت


این آدم برفی حیاطمونه


بیچاره کج و ماوجه خخخخ









اینم هاپوی خونه ماست


می خواستم از آدم برفی عکس بگیرم


دیدم داره اینطوری نگام می کنه دلم براش سوخت ازش


یه عکس گرفتم


البته سگ شکاریه ولی خیلی بامزه س و بازیگوووووش







اینم یه گوشه حیاطمونه

فک کردم منظره قشنگیه ازش عکس گرفتم







بعد از 6 ساااااااااال

سلام بچه هااااااااااا

واااااااااااای دارم از سر ذوق میمیرممممممم

امروز بعد6 ساااال بالاخره

شهرمون برف اومد و بعد از 6 سال دوباره

از نزدیک برف رو دیدم


البته هنوز خوب ننشست رو زمین

ولی خدا خدا می کنم بشینه تا فردا صبح

خدایا مرسی

خیلی خیلی مرسی



وآنگاه که برف می بارد...

و خدا...

طنین خداییش را به صورت مروارید های سفید رنگ ...

به روی صفحه ی زمین می پاشد...


دلم آرامشی پیدا می کند ...

آرامشی که زبانم و دستانم برای گفتن و نوشتن آن...

کم می آورد...

خداوندا...

در این لحظه ها...

که مملو از آرامش ام...

آرامشی که دستان زیبای تو به قلبم نشانده...

و لبریزم از احساسی خالصانه...

از تومی خواهم...

دل همه ی غنچه هایی که غمگینند...

گرسنه اند...

و نبودنشان را از تو می خواهند را نیز...

همچون من...

لبریز از آرامش کنی...

که این آرامش را قسمت کردن زیباست...

نه به تنهایی لذت بردن...

می دانم که می توانی...

می دانم که در عرش خداییت نتوانستن...

کلمه ی نایابیست...

پس خدایی کن و با دستان پر مهرت ...

گونه هایشان را...

گرم کن از گرمای وجودت...

و از مهرت...

ای مهربان ترین مهربانند...


:)


بخند بابا بیخیال دنیا و قانوناش...

































بفرما خنده...


متن آهنگ جدیــــــــــــــــــــد آرمین 2afm:)) خطاب به استاد :


ﺍﺳـــﺘﺎﺩ!


ﺻﺪﺍﻣﻮ ﺩﺍﺭﯼ؟


ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﺖ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺣﺘﯽ ﻣﻦ ....


ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﻋﻤﺖ ...


یه خرده ﮐﺎﺭﯼ ...


9دادی!


ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﯽ ...


ﺗﺮﻡ ﺁﺧﺮﻡ ﻭ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﻡ ﻧﯿﺲ ﺍﻭﻥ ﺣﺴﯽ


ﮐﻪ ﺗﻮ ﺗﺮﻡ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺴﺖ ...


ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ اولش ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﺭﺱ ..


ﺭﻭ ﻫﻤﻪ ﺣﻀﻮﺭﯼ ﻫﺎﻡ , ﺑﺴﺘﯽ ﭼﻄﻮﺭ ﭼﺸﺎﺗﻮ ؟


ﻫﯿﺲ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﮕﻮ ﻓﻘﻂ ﺑﺒﺮ ﺻﺪﺍﺗﻮ !


ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ ﺩﭘﺮﺳﻢ !


ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ ﺑﯽ ﺣﺴﻢ !


ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﮐﻞ ﻭﺍﺣﺪﺍﻡ ﺑﻪ 30 ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺮﺳﻦ :)))


====



====

روباهی موبایلی دید؛زاغه از بالای درخت گفت:


اگه پایین آنتن نمیده بده بالا برات بگیرم


روباه موبایل و داد زاغ گفت:


این عوض قالب پنیر کلاس سوم ابتدایی

 

====

- صبر...


کره ای: هیچ چی مثل


منتظر بودن واسه عشقت عذاب آور نیست


آمریکایی: هیچ چی مثل منتظر بودن


واسه یه ساندویچ گرم عذاب آور نیست


یونانی: هیچ چی مثل منتظر بودن


واسه یه دسته چک عذاب آور نیست


انگلیسی: هیچ چی مثل منتظر بودن


واسه یه مهمونی بزرگ عذاب آورر نیست


برزیلی: هیچ چی مثل منتظر بودن


واسه یه مسابقه فوتبال عذاب آور نیست


ایرانی:

.

.

.

.

انگار شما تا حالا با دیال آپ(dial up) کار نکردید!!!

 

====


راهنمای علمی و عملی استفاده از نخ دندان :


    آنقدر به کارتان ادامه دهید تا روی نخ خون مشاهده کنید


    این یعنی هیچ چیز اضافه ای بین دندان ها موجود نیست


====


ﻣﺎ ﺩﻣﺎﻍ ﻓﺎﺑﺮﯾﮑﯿﺎ


ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ ﺍزﺩﻣﺎﻏﻤﻮﻥ ﺩﺳﺘﺮﺳﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ:)

 

ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﻣﺎﻍ ﻋﻤﻠﯽﻫﺎ


ﺑﺎ ﮔﻮﺵ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ﻫﻢ ﺩﺳﺘﺮﺳﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ



=====



چقدر خوبه وقتی که


داری جوجه کباب درست می کنی خودش بچرخه و


بگه : اینجام نپخته


این دانشمندا چی کار می کنن پس ؟


الکی دارن فقط حقوق می گیرن

 

 ====


اگه P حامله بشه میشه B


به همین راحتی ! سرشار از استعدادم :)


===


لاک زدن دخترا:


دست چپ: اثر استاد فرشچیان


دست راست: فاطمه ۵ساله ازتهران!


====

 

دیروز زنگ زدم بابام


گفتم بابا سر راهت واسم یه شارژ ایرانسل بگیر...


بابام: الو؟ صدات نمیاد اصن!


من : بابا؟ بابا؟ صدا میاد؟بابا؟


بابام: الکی هی بابا بابا نکن گفتم که صدات نمیاد |:



===


عـــصـــر حـــجـــر


عـــصـــر اطـــلاعـــاتـــ...


عـــصـــر ارتـــبـــاطـــاتـــ...


عـــصـــر فـــن آوریـــ...


عـــصـــر دیـــجـــیـــتـــالـــ...


بـــفـــرمـــا هــمــه دســـتـــاورد هـــای مـــهـــم

تـــو عـــصـــر هـــا و ظـــهـــر هـــا بـــوده .... بـــعـــد

مـــیـــگـــن صـــبـــح زود بـــلند شـــیـــن

برین مدرسه کـــه چـــی بــــــشه ؟!!


===


وقــتی مــُردم

روی سنــگ قبرم بنویســین :

دوس داشــت به خیلــی جـاهـا برسه

ولــی...

.

.

.

خبــر مــرگش همــش تـو اینترنت بــود ^.^


===


بابام : میخوام این ترم معدلت ۱۸ بشه !


من : باشه ! من این ترم معدلم ۲۰ میشه !


بابام : شوخی میکنی… !؟


من : خودت سر شوخی رو باز کردی

:D


 

نقاشی های خودم....


خب دوستای گلم

تو این پست نقاشی هام رو براتون گذاشتم

امیدوارم خوشتون بیاد

خوشحال میشم نظرتون رو درموردش بدونم

واین که بگین کدوماش بهتر از بقیه بودن




































خب عزیزان اینا هم شاهکارهای بنده سر کلاس هستنD:
























به این میگن دخترررررر...


خدای عاشقی های من...


 


بگذار عالم بداند

 

من ذره ذره ذرات جهان را

 

جایگزین کسی کرده ام

 

که هیچ چیز جایش را نمیگیرد!

 

آخر او ...!

 

خدای عاشقی های من است!

 

مگر کسی می تواند جای خدا را بگیرد.........؟

 

هرگز!

بـه کـه گـــويـم...


خــدايـا بـه کـه گـــويـم مـاجـــراي حســـرت تنهـــايـي خـــود را

کــه دنيـــا درد دل دارم ولـــي از بغـــض خـامـــوشـم...

همدرد ها...


درد ها ...


فراموش می شوند ولی همدرد ها هرگز... 


من بودن آنهایی را می خواهم که حتی یادشان...


زندگی را زیباتر می کند...


مثل تــــــو...


ما ز یاران چشم یاری داشتیم ...


حالمان بد نیست کم غم می خوریم/کم که نه ! هر روز کم کم می خوریم

 

آب می خواهم سرابم می دهند/عشق می ورزم عذابم می دهند

 

خود نمی دانم کجا رفتم به خواب/از چه بیدارم نکردی آفتاب ؟

 

خنجری بر قلب بیمارم زدند/بی گناهی بودم و دارم زدند

 

دشنه ای نامردبرپشتم نشست/از غم نامردمی پشتم شکست

 

سنگ را بستندوسگ آزادشد/یک شبه بیدادآمدداد شد

 

عشق آخرتیشه زدبر ریشه ام/تیشه زد برریشه اندیشه ام

 

عشق اگراین است مرتدمی شوم/خوب اگراین است من بدمی شوم

 

بس کن ای دل،نابسامانی بس است/کافرم دیگرمسلمانی بس است

 

در میان خلق سردرگم شدم/عاقبت آلوده مردم شدم

 

بعد ازاین بابی کسی خومی کنم/هرچه دردل داشتم رومی کنم

 

نیستم ازمردم خنجربه دست/بت پرستم بت پرستم بت پرست

 

بت پرستم بت پرستی کارماست/چشم مستی تحفه ی بازارماست

 

دردمی باردچو لب ترمی کنم/طالعم شوم است باورمیکنم

 

من که بادریاتلاطم کرده ام/راه دریاراچراگم کرده ام ؟

 

قفل غم بردرب سلولم مزن/من خودم خوش‌باورم گولم مزن

 

من نمی گویمکه بامن یارباش/من نمی گویم مراغم خوارباش

 

من نمی گویم دگرگفتن بس است/گفتن اماهیچ نشنفتن بس است

 

روزگارت بادشیرین!شادباش/دست کم یک شب تو هم فرهادباش

 

آه!درشهرشمایاری نبود/قصه هایم راخریداری نبود !

 

وای!رسم شهرتان بیدادبود/شهرتان ازخون ماآبادبود

 

ازدرو دیوارتان خون می چکد/خون من فرهادمجنون می چکد

 

خسته ام ازقصه های شومتان/خسته ازهمدردی مسمومتان

 

این همه خنجر،دل کس خون نشد/ این همه لیلی کسی مجنون نشد

 

آسمان خالی شدازفریادتان/بیستون درحسرت فرهادتان

 

کوه کندن گرنباشد پیشه ام/بویی ازفرهاد داردتیشه ام

 

عشق از من دورو پایم لنگ بود/قیمتش بسیارودستم تنگ بود

 

گرنرفتم هردو پایم خسته بود/تیشه گرافتاددستم بسته بود

 

هیچ کس دست مراوا کرد؟نه!/فکردست تنگ ماراکرد؟نه!

 

هیچ کس ازحال ما پرسید؟نه!/هیچ کس اندوه مارادید؟نه!

 

هیچ کس اشکی برای مانریخت/ هرکه باما بودازما میگریخت

 

چندروزی هست حالم دیدنی‌ست/حال من ازاین وآن پرسیدنیست

 

گاه بروی زمین زل می زنم/گاه برحافظ تفائل میزنم

 

حافظ دیوانه فالم راگرفت/یک غزل آمدکه حالم راگرفت

 

ما زیاران چشم یاری داشتیم/خود غلط بود آنچه می پنداشتیم



«دل نوشته»



از دل نوشته هایم ساده نَگذر...

به یاد داشته باش...

این «دل نوشته» ها را...

یک «دل»، نوشته...

آری! شهدا زنده اند...





شب هنگام بود ومن با سینه ای سراسر ماتم...

با دلی سرشار از غصه ...

به یاد مردانی آسمانی افتادم...

آنان که پیروان شهید کربلا بودند...

آنان که فرات دلشان لبریز از آب ایمان بود...

آری!

شهدا عزمی کربلایی داشتند...

حسین وار به میدان رفتند و مانند لاله هایی...

پر پر شدند و بر زمین آرمیدند...

گویا شهدا همچون تکه های پازل حق بودند...

که با شهادتشان این پازل بزرگ ...

آرام آرام چیده شد...

خونی که از وجود پاکشان جاری می شد...

رودی سرشار از ایمان بود که...

 از دلهایشان سرچشمه می گرفت...

خواهرم!

این امنیتی که تو داری ...

این آزادی...

این شکوه...

همه از دامان کسانی است که ...

که از خود گذشتند تا ...

مروارید وجودت به دست هر راهزنی نیفتد...

درک کن عظمت این واژه ها را...

واژه هایی که از قلبم بر این صفحه می چکد...

می چکدو از مردانی می گوید که...

ذرات وجودشان از نور الهی،مروارید وار می درخشید...

مردانی که دین،ناموس و وطن برایشان...

همچون درّی گران بها بود...

مردان مردی که رفیقان سیم و سنگر بودند...

در میان هیاهوی توپ و تانک اقامه ی عشق می بستند...

ولبهایشان را با ذکر یاعلی یاعلی(ع) معطر می ساختند...







آنان کسانی بودند که از همان ابتدا...

بال هایشان رو به سوی ملکوت علی(ع) پر می کشید...

شهدا پرکشیدند و به بهشت برّین خدا پا نهادند و...

وما مانده ایم...

اما...

زندگان واقعی شهدا هستند...

آری...

شهدا زنده اند ...

خدایا...


خدایــــا...


ایــن کهـ میگـی: 


از رگــ گردن نزدیـــکتـــری و ایــن حرفا


در سطـــح شعـــ ور و درکِ مـن نیست 


بغلـــم کـــن لطفـا.

تنهایی...



تنهایی...

آروم آروم به نبودنت عادت میکنم...

چون هیچوقت داشتنت رو تجربه نکردم....

دیگه به داشتن چشمهای پر از حسرتم عادت کردم ...

سهم منم همینه تنهایی تنهایی تنهایی

انقدر این بغض گلومو سنگین کرده که حتی...

نمیتونم حرفامو اینجا بنویسم.

دیگه بی هوا خندیدن رو یاد گرفتم

دیگه تنهایی رو خیلی وقته یاد گرفتم .......

تو نگرانم نشو همه چیز را یاد گرفتم ...

یاد گرفتم چگونه با تو باشم بی انکه تو باشی ...

یاد گرفتم نفس بکشم...

بی تو...و بیاد تو

یاد گرفتم چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...


و جای خالی ات را با خاطراتت پر کنم....