پست ثابت...







 
                            

من...

برای متنفر بودن از کسایی ک از من متنفرند

وقت ندارم...

چون...

شدیدا درگیر دوست داشتن..

کسایی شده ام که دوستم دارند...



پاییز را دوست دارم...



پاییز را دوست دارم


بخاطر شب های سرد و طولانی اش


بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام


بخاطر پیاده روی های شبانه ام


بخاطر بغض های سنگین انتظار


بخاطر اشک های بی صدایم


بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام . . .

پاییز امسال...






پاییز که می شود



انگار از همیشه عاشق ترم


در تمام طول پاییز


نمناکی شب ها را


با تمام منفذهای پوستم


لمس می کنم


وچشمانم همه جا


نقش دیدگان تورا جستجو می کند


پاییز که می شود


همراه برگها رنگ عوض می کنم


زردو نارنجی می شوم و


با باد تا افقی که چشمانت


درآن درخشیدن گرفت


پیش می روم


و مقابلت به رقص درمی آیم


تا آن جا که باور کنی


تمام روزهایی که از پاییز گذشته


تا به امروز


همواره عاشقت بوده ام


پاییز که می شود


بی قراری هایم را در باغچه کوچکی


می کارم و آرام آرام


قطره های باران را


که روزهاست در دامنم جمع کردم


به باغچه می نوشانم


میدانم تا آخر پاییز


تمام بی قراری هایم شکوفه خواهد داد


و با اولین برف زمستان


به بار خواهد نشست


پاییز که می شود


بی آنکه بدانم چرا


بیشتر از همیشه دوستت دارم


و بی آنکه بدانی چرا


دلم بهانه ات را می گیرد


وپاییز امسال....


عشق جنس دیگری دارد و


معشوق خواستنی تر است...


کاش می دانستی!

  دلم تویی میخواهد که سکوتم را معنی کند...


  دلم آرامش دریایی میخواهد !



  که در پس تلاطم موجهایش



  صدای عشق نوازشگر لحظه هایم باشد...



 " دلم تو میخواهد "



  با لبخند یاسی ات....



  که به یکباره مست میکند



  تمام مرا...



  عشق های افراطی بلوغ،



  عزیزم های کلیشه ای،



  وابستگی های کودکانه



  ... نمیخواهم...


   دلم تویی میخواهد که سکوتم را معنی کند...

دلم ...



  دلم ...


  به عظمت باران برایت دلتنگی می کند !


  امروز عجیب


  بی واژه ، بی حصار می خواهمت !!!

وقتی ...




وقتی دلم به درد آمدو کسی نبود به حرفهایم گوش کند


وقتی تمام غمهای عالم در دلم نشسته بود


وقتی احساس کردم دردمندترین انسان عالمم


وقتی تمام عزیزانم با من غریبه شدند


و کسی نبود که حرمت اشکهای نیمه شبم را حفظ کند


وقتی تمام عالم را قفس دیدم


و کسی به داد فریاد هایم نرسید


اکنون


بی اختیار از کنار آنهایی که دوستشان دارم


بی تفاوت می گذرم

.....




تنها برخی از آدمها

باران را احساس می کنند …

بقیه فقط خیس می شوند

جاااالب...



مراحل لود شدن بچه بعد بیدار شدن از خواب




بچه های ایران...







خواهش می کنم بابا این چه حرفیه کامیون عزیز...





.........

خیلی حرف است...





خیلی حـــــــرف است

وفـــــــــادار دســـــــــت هایی باشی ،


که یکبار هم لمســـــــشان نکرده ای…



عادت ندارم...





عادت ندارم درد دلم را،


به همه کس بگویم …


پس خاکش میکنم زیر چهره ی خنـدانم…


تا همه فکر کنند


نه دردی دارم و نه قلبی …

خدایا...







چشمه ها در جاری شدن و علف ها در سبز شدن معنی پیدا میکنند



کوه ها با قله ها و دریا ها با موج ها زندگی پیدا میکنند



و همه ی انسان ها با عشق …



پس بار خدایا بر من رحم کن



بر من که میدانم ناتوانم رحم کن



باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم



باشد که حتی دست و پایی نداشته باشمو حتی من نباشد …


اما نباشد لحظه ای که در قلبم”عشق” نباشد !

بزرگ ترین آرزوی من از نفس کشیدن...



دیر زمانیست که حیران توام


و در رگهای زندگی ِ من خون عشق تو جریان دارد


می خواهم تا با تمام وجود


چار دیواری درون سینه ام را وقف خاطرات تو کنم


 چه آتشی بپا کرده ای در وجود من !


 من ، دیوانه ی رقص شعله های عشق توام


و در اوج ِ رویا پردازی های عاشقانه ام


غرق شده ام در عمیق ترین نقطه ی اقیانوس ِ چشمهای تو


داشتنت بزرگ ترین آرزوی من از نفس کشیدن است


هر گاه...

هر گاه که یادت در آغوش لحظه هایم به رقص در می آید


قلبم با لهجه ی شیرین سکوت ، فقط تو را می خواند


تو را می خواهم با تمام قلب و روحم


تو را که از من با من مهربانتری


تو را که در چارچوب نگاهت مهربانی قاب شده است


و با هر لبخندت ، هزاران پروانه ی شوق در دلم به پرواز در می آیند...

نازنینم...



نازنینم


عشقم را نه از روی جملات نامه هایم بلکه


از چشمانم بخوان .


کلمات ، عشق باشکوه مرا حقیرو کوچک میکنند .


برای فهمیدن معنی نگاهم دنبال کتاب ها نرو


جوابش را در قلبت خواهی یافت .


عکسای باحال...


..............



..........





بمیرم الهی واسه مامانش نامه نوشته بود






آخییییی نازی نازی...




چند وقته اونجا ساکنی پرنده ی عزیز؟!؟

یه دکتر هم برو برای معدت! وضش خرابه!






قیافه پسرا وقتی از جلوی دخترا رد میشن!

این زندگی من است...


اکنون تو با مرگ رفته ای ...


و من...


اینجا تنها به این امید دم می زنم که با هر نفس...


گامی به تو نزدیک تر میشوم...


این زندگی من است...

درد دل های یه عاشق...



خدایا خسته شدم...


خسته شدم اینقدر بغضامُ تو گلوم خفه کردم...


خدایا برم گردون پیش خودت...


یا منو از زمین بردار یا اونو دوباره به زمین برگردون...


من نمی تونم این جوری طاقت بیارم...


من صبر ایوب ندارم...


خدایا...


خدایا صدامو می شنوی؟...


صدای من عاشق رو که کم کم قلبم داره یه گوشه میمره می شنوی؟...


چرا ازم گرفتیش؟...


چراااااااااااا؟



تنها بهانه ی زندگیمو ازم گرفتی...


دیگه بهانه ای واسه زنده بودن و زندگی کردن ندارم...


دیگه نمی خوام باشم...


نمی خوام...


دیگه چه قدر از دلتنگی هام بنویسم...


دیگه چه قدر واسه کسی که نوشنه هامو نمی خونه بنویسم...


خدایا دیگه شکستم...


دیگه نمی تونم اون آدم سابق بشم...


دیگه کمرم صاف نمیشه...


خدایا...


خیلی وقته قلبم تو سینم سنگینی می کنه  


خیلی وقته وقتی نفس می کشم درد داره...


خدایا چرا اونی که عاشقانه دوسم داشت...


اونی که عاشقانه دوسش داشتم رو ازم گرفتی؟...


چرا ما دوتا رو اینقدر از هم دور کردی؟...


انقدر دور که هر چی هم دستمونو دراز کنیم به هم نمی رسیم...


خدایا اینه همون عشقی که به بنده هات داری؟....


منم بندتم، اینجوری عشقتو بهم ثابت کردی...


دلت اومد با من این کار رو کنی...


با منی که همش سعی کردم پشیمونت نکنم از اینکه منو آفریدی...


خدا هیچ وقت آرزوی مردن نکردم...


ولی حالا این کار رو می کنم...


من دیگه خسته شدم...


منم ببر پیشش...


من نمی تونم از پس دل بیقرارم بر بیام...


امونمو بریده از بس بیقراری می کنه...


خدایا تو خودت خوب می دونی من زود نمی شکنم...


اما...


اما وقتی شکستم دیگه بلند شدنم محاله...


خدایا الان شکستم...


دیگه نتونستم طاقت بیارم...


شکستم خدا...


شکستم...


خدایا دیگه نمی خوام باشم...


نمی خوام...

زنده به گوری...





من مانده ام با بُغضی که دارد خفه ام می کند ... ،


بُغضی که نه اشک می شود نه واژه ... ،


مسلمانان ...


زنده به گوری همین است ...

سلامتی هرچی عاشق که مث اینه...


تو حیاط دبیرستان یکی یقه پیرهنم رو گرفت!!


فهمیده بود از خواهرش خوشم میاد....


بچه ها دور ما حلقه زده بودند و فریاد میکشیدند....قورتش بده.... چون هیکلم بزرگ بود!!


اون هی مشت میزد و من فقط دفاع میکردم. . .


باز اون مشت میزد و من فقط و فقط دفاع میکردم


بالاخره یه خراش کوچیکی روی صورتم افتاد


فرداش خواهرش به من گفت حداقل توام یه مشت میزدی


روم نشد بهش بگم. . .


آخه چشماش شبیه تو بود.....!!


به سلامتی هرچی عاشقه

...



می گویند وقتی شادی از آهنگ لذت میبری...


اما...


وقتی غمگینی متن آهنگ را درک می کنی...


ومن این روزها متن آهنگ ها را با تمام وجود درک می کنم...


با تمام وجود...


حال امروز مرا ببین...



با تمام وجودم آه می کشم...


چه قدر سنگین است...


چه قدر آهی که میکشم درد دارد...


حال امروز مرا ببین...


ببین در دوره ای که باید پرا از شور وشوق  باشم...


احساس پیری می کنم...


شکسته ام...


سال هاست احساس سبک بالی نمی کنم...


کجاست آن آرامشی که آن را به رخ همه می کشیدم...


می بینی...


می بینی چگونه اسیرت شده ام...


همه زندگیم ...


همه آرامشم...


همه شادی هایم...


بعد تو هیچ شده اند...


دیگر...


دیگر حتی خیابان های شهر هم آرامم نمی کنند...


این روزها خیلی دلتنگت می شوم...


خیلی...


 یه جوری دلم تنگ میشه برات                    محاله بتونی تصور کنی


   گمونم نمی تونی حتی خودت                       جای خالیتو تو دلم پر کنی

میلاد امام رضا(ع) مبارک...

وقتی از این دور دست ها دستم را روی پر تلاطم ترین نقطه ی بد نم میگذارم

وبا تمام وجودم برایت سلام می فرستم دلم دوباره هوایی حرمت می شود

دلم دوباره برایت تنگ می شود

آقای خوبی ها،ای تک نگین انگشتری ایران امشب شب میلادتوست


میلادت مبارک







آقاجونم خیلی دلم برات تنگ شده خیلی...

 درسته 4 ساله که منو نطلبیدی تا بیام پیشت ، تا دوباره از نزدیک واست
سلام بفرستم ولی ازت

دلخور نیستم

انقدر عاشقانه دوستت دارم که هنوزم منتظرم

منتظرم تا دوباره منو قابل بدونی و بطلبیم

آقا هنوز اون آخرین نماز ظهری که تو حرمت نخوندم تو دلم مونده

 نذار داغش رو دلم بمونه

آقا جونم روسیاهم ولی دوستت دارم

بازم بذار تا پاهام تو مقدس ترین نقطه ی زمین راه بره

بازم بذار بیام پیشت

چون دلم خیلی برات تنگ شده ...

خیلی...


حق، معرفت به هر نگاهم داده

 در حلقه ی عشق خویش راهم داده

اینها همه علتش فقط یک چیز است

 ایرانی ام و رضا پناهم داده

میلاد آقا امام رضا مبارک

آشنایی با یه نی نی کوچولو...


خب دوستای گلم می خوام تو این پستم شما رو با نی نی کوچولو


خونوادمون آشنا کنم


عکسای دخمل داییم در ادامه مطلب...


ادامه نوشته

کاش میدیدی...










کاش میدیدی چگونه هوایی هوایت شدم...

کاش میدیدی چگونه تمام وجودم از دوریت می بارد...



تک ستاره شب های تاریکم ...

کاش میدیدی...



 
کاش میدیدی که چگونه دلم برایت تنگ است...


تنگ تر از آن چه که فکر کنی...



ببین مانند دیوانه ها شب زنده داری میکنم...



می ترسم...



می ترسم بخوابم باز هم خوابت را نبینم...


حداقل وقتی بیدارم می توانم تصورت کنم...


آه...

کاش میدیدی  چشمانم بارانی تر از همیشه است...



در میان همهمه ی قطرات اشکم گم شدم...


کاش ...


کاش امشب به جای غرق شدن در اشکهایم در آغوش تو...


درآغوش تو که تنها پناه بی پناهی هایم است...


 گم می شدم...

کاش میدیدی  وقتی نیستی چه روزگاری دارم...

کاش میدیدی من اینجا با بغض از تو مینویسم ...



ولی افسوس...



تو حتی روحت هم خبر ندارد که من اینجا دیوانه وار محتاج نگاهت هستم...



آری...



 زندگی من شده نوشتن از تو...



 از تویی که حتی خبر از بی قراری هایم نداری...



خبر از بغضی که همواره گلویم را می فشارد...



بغضی که گاهی طاقت سنگینی اش راندارم و...



می ترکد ووجودم را بارانی می کند...



مثل همین حالا ...



آرام دل بیقرارم کاش میدیدی اشک های امشبم را



چگونه می شود من بیقرار تو باشم و تو....

.
.
.

           هوا حال میده واسه بیقراری              که یک لحظه بغضت رو تنها نذاری


          که آروم بشینی یه گوشه بباری            که یادت بیاری اونو نداری      
      

نظر سنجی...


یه چندتا نظر سنجی گذاشتم دوس داشتین برید ادامه مطلب جواب بدین


خوشحال میشم

ادامه نوشته

حال دلم...





این است حال این روزهای دلم....

بعضی دردها...






براي بعضي  درد ها نه ميتوان گريه كرد
 
 

 

نه مي توان  فرياد زد

 

 

براي بعضي درد  ها فقط مي توان

 

 

نگاه كرد  وبي صدا شكست 

 

جاااااااااااااااالب...






برید پایین ادامه مطلب ضرر نمی کنین...

ادامه نوشته

لمس کن...



لمس کن کلماتی راکه برایت می نویسم ...



تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست... تا بدانی نبودنت آزارم


می دهد ...


لمس کن نوشته هایي راکه لمس نا شدنیست و عریان ...



که از قلبم بر قلم کاغذ می چکد ...



لمس کن گونه هایم راکه خیس اشک است و پر شیار ...



لمس کن لحظه هایم را ...



تویی که میدانی من چگونه عاشقت هستم.



لمس کن این با تو بودن هارا ... لمس کن ...



تنها درد من......


مینویسم این بار نه از سر تنهایی


 

نه از سر بی حوصلگی


 

این بار که مینویسم حالم خوب است خوب به معنای واقعی


 

گاهی نهایت آرزوهایت را داری و قدر نمیدانی


 

هر چیزی بین ماست برداشته میشود الا این فاصله زمانی


 

از همین دور دست ها مینویسم که به اندازه این فاصله ها دلتنگم


 

دل تنگ بودن در کنارت


 

دلتنگتر از هر پرنده ای که به شوق اشیانه اش پر میگشاید


 

این روزها حالم عجیب خوب است فقط نمیدانم چرا این دل لامصبم هر روز


تنگ تر میشود


 

میترسم به طبیب بگویم دل تنگم و دردم را نفهمد


 

نمیدانم به که بگویم از این رو برای خودت نوشتم


 

آرام دلم

 


دلم برایت تنگ است میدانم فقط تو این را میدانی و میفهمی


 

این تنها درد من است این روزها...