پست ثابت...


من...
برای متنفر بودن از کسایی ک از من متنفرند
وقت ندارم...
چون...
شدیدا درگیر دوست داشتن..
کسایی شده ام که دوستم دارند...

من...
برای متنفر بودن از کسایی ک از من متنفرند
وقت ندارم...
چون...
شدیدا درگیر دوست داشتن..
کسایی شده ام که دوستم دارند...
دلم آرامش دریایی میخواهد !
که در پس تلاطم موجهایش
صدای عشق نوازشگر لحظه هایم باشد...
" دلم تو میخواهد "
با لبخند یاسی ات....
که به یکباره مست میکند
تمام مرا...
عشق های افراطی بلوغ،
عزیزم های کلیشه ای،
وابستگی های کودکانه
... نمیخواهم...
دلم تویی میخواهد که سکوتم را معنی کند...
دلم ...
به عظمت باران برایت دلتنگی می کند !
امروز عجیب
بی واژه ، بی حصار می خواهمت !!!
وقتی دلم به درد آمدو کسی نبود به حرفهایم گوش کند
وقتی تمام غمهای عالم در دلم نشسته بود
وقتی احساس کردم دردمندترین انسان عالمم
وقتی تمام عزیزانم با من غریبه شدند
و کسی نبود که حرمت اشکهای نیمه شبم را حفظ کند
وقتی تمام عالم را قفس دیدم
و کسی به داد فریاد هایم نرسید
اکنون
بی اختیار از کنار آنهایی که دوستشان دارم
بی تفاوت می گذرم
تنها برخی از آدمها
باران را احساس می کنند …
بقیه فقط خیس می شوند
وفـــــــــادار دســـــــــت هایی باشی ،
که یکبار هم لمســـــــشان نکرده ای…
عادت ندارم درد دلم را،
به همه کس بگویم …
پس خاکش میکنم زیر چهره ی خنـدانم…
تا همه فکر کنند
نه دردی دارم و نه قلبی …
دیر زمانیست که حیران توام
و در رگهای زندگی ِ من خون عشق تو جریان دارد
می خواهم تا با تمام وجود
چار دیواری درون سینه ام را وقف خاطرات تو کنم
چه آتشی بپا کرده ای در وجود من !
من ، دیوانه ی رقص شعله های عشق توام
و در اوج ِ رویا پردازی های عاشقانه ام
غرق شده ام در عمیق ترین نقطه ی اقیانوس ِ چشمهای تو
داشتنت بزرگ ترین آرزوی من از نفس کشیدن است
هر گاه که یادت در آغوش لحظه هایم به رقص در می آید
قلبم با لهجه ی شیرین سکوت ، فقط تو را می خواند
تو را می خواهم با تمام قلب و روحم
تو را که از من با من مهربانتری
تو را که در چارچوب نگاهت مهربانی قاب شده است
و با هر لبخندت ، هزاران پروانه ی شوق در دلم به پرواز در می آیند...
نازنینم
عشقم را نه از روی جملات نامه هایم بلکه
از چشمانم بخوان .
کلمات ، عشق باشکوه مرا حقیرو کوچک میکنند .
برای فهمیدن معنی نگاهم دنبال کتاب ها نرو
جوابش را در قلبت خواهی یافت .
چند وقته اونجا ساکنی پرنده ی عزیز؟!؟
یه دکتر هم برو برای معدت! وضش خرابه!
اکنون تو با مرگ رفته ای ...
و من...
اینجا تنها به این امید دم می زنم که با هر نفس...
گامی به تو نزدیک تر میشوم...
این زندگی من است...
خدایا خسته شدم...
خسته شدم اینقدر بغضامُ تو گلوم خفه کردم...
خدایا برم گردون پیش خودت...
یا منو از زمین بردار یا اونو دوباره به زمین برگردون...
من نمی تونم این جوری طاقت بیارم...
من صبر ایوب ندارم...
خدایا...
خدایا صدامو می شنوی؟...
صدای من عاشق رو که کم کم قلبم داره یه گوشه میمره می شنوی؟...
چرا ازم گرفتیش؟...
چراااااااااااا؟
تنها بهانه ی زندگیمو ازم گرفتی...
دیگه بهانه ای واسه زنده بودن و زندگی کردن ندارم...
دیگه نمی خوام باشم...
نمی خوام...
دیگه چه قدر از دلتنگی هام بنویسم...
دیگه چه قدر واسه کسی که نوشنه هامو نمی خونه بنویسم...
خدایا دیگه شکستم...
دیگه نمی تونم اون آدم سابق بشم...
دیگه کمرم صاف نمیشه...
خدایا...
خیلی وقته قلبم تو سینم سنگینی می کنه
خیلی وقته وقتی نفس می کشم درد داره...
خدایا چرا اونی که عاشقانه دوسم داشت...
اونی که عاشقانه دوسش داشتم رو ازم گرفتی؟...
چرا ما دوتا رو اینقدر از هم دور کردی؟...
انقدر دور که هر چی هم دستمونو دراز کنیم به هم نمی رسیم...
خدایا اینه همون عشقی که به بنده هات داری؟....
منم بندتم، اینجوری عشقتو بهم ثابت کردی...
دلت اومد با من این کار رو کنی...
با منی که همش سعی کردم پشیمونت نکنم از اینکه منو آفریدی...
خدا هیچ وقت آرزوی مردن نکردم...
ولی حالا این کار رو می کنم...
من دیگه خسته شدم...
منم ببر پیشش...
من نمی تونم از پس دل بیقرارم بر بیام...
امونمو بریده از بس بیقراری می کنه...
خدایا تو خودت خوب می دونی من زود نمی شکنم...
اما...
اما وقتی شکستم دیگه بلند شدنم محاله...
خدایا الان شکستم...
دیگه نتونستم طاقت بیارم...
شکستم خدا...
شکستم...
خدایا دیگه نمی خوام باشم...
نمی خوام...
من مانده ام با بُغضی که دارد خفه ام می کند ... ،
بُغضی که نه اشک می شود نه واژه ... ،
مسلمانان ...
زنده به گوری همین است ...
تو حیاط دبیرستان یکی یقه پیرهنم رو گرفت!!
فهمیده بود از خواهرش خوشم میاد....
بچه ها دور ما حلقه زده بودند و فریاد میکشیدند....قورتش بده.... چون هیکلم بزرگ بود!!
اون هی مشت میزد و من فقط دفاع میکردم. . .
باز اون مشت میزد و من فقط و فقط دفاع میکردم
بالاخره یه خراش کوچیکی روی صورتم افتاد
فرداش خواهرش به من گفت حداقل توام یه مشت میزدی
روم نشد بهش بگم. . .
آخه چشماش شبیه تو بود.....!!
به سلامتی هرچی عاشقه
می گویند وقتی شادی از آهنگ لذت میبری...
اما...
وقتی غمگینی متن آهنگ را درک می کنی...
ومن این روزها متن آهنگ ها را با تمام وجود درک می کنم...
با تمام وجود...
با تمام وجودم آه می کشم...
چه قدر سنگین است...
چه قدر آهی که میکشم درد دارد...
حال امروز مرا ببین...
ببین در دوره ای که باید پرا از شور وشوق باشم...
احساس پیری می کنم...
شکسته ام...
سال هاست احساس سبک بالی نمی کنم...
کجاست آن آرامشی که آن را به رخ همه می کشیدم...
می بینی...
می بینی چگونه اسیرت شده ام...
همه زندگیم ...
همه آرامشم...
همه شادی هایم...
بعد تو هیچ شده اند...
دیگر...
دیگر حتی خیابان های شهر هم آرامم نمی کنند...
این روزها خیلی دلتنگت می شوم...
خیلی...
یه جوری دلم تنگ میشه برات محاله بتونی تصور کنی
گمونم نمی تونی حتی خودت جای خالیتو تو دلم پر کنی
خوشحال میشم
نه مي توان فرياد زد
براي بعضي درد ها فقط مي توان
نگاه كرد وبي صدا شكست
لمس کن کلماتی راکه برایت می نویسم ...
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست... تا بدانی نبودنت آزارم
می دهد ...
لمس کن نوشته هایي راکه لمس نا شدنیست و عریان ...
که از قلبم بر قلم کاغذ می چکد ...
لمس کن گونه هایم راکه خیس اشک است و پر شیار ...
لمس کن لحظه هایم را ...
تویی که میدانی من چگونه عاشقت هستم.
لمس کن این با تو بودن هارا ... لمس کن ...
مینویسم این بار نه از سر تنهایی
نه از سر بی حوصلگی
این بار که مینویسم حالم خوب است خوب به معنای واقعی
گاهی نهایت آرزوهایت را داری و قدر نمیدانی
هر چیزی بین ماست برداشته میشود الا این فاصله زمانی
از همین دور دست ها مینویسم که به اندازه این فاصله ها دلتنگم
دل تنگ بودن در کنارت
دلتنگتر از هر پرنده ای که به شوق اشیانه اش پر میگشاید
این روزها حالم عجیب خوب است فقط نمیدانم چرا این دل لامصبم هر روز
تنگ تر میشود
میترسم به طبیب بگویم دل تنگم و دردم را نفهمد
نمیدانم به که بگویم از این رو برای خودت نوشتم
آرام دلم
دلم برایت تنگ است میدانم فقط تو این را میدانی و میفهمی
این تنها درد من است این روزها...